چگونه با شریکتان دوست شوید

به گزارش وبلاگ سروری کیا، در بخش قبل گفتیم برای تغییر دادن دیگران، ابتدا باید از تغییر خود آغاز کنید و فرآیند بدن، فکر، احساسات و نیت را بگذرانید. سپس گفتیم عملکرد نباید بر اساس احساسات منفی باشد، بلکه براساس اهمیت فردی یا مشترک، با موضوع ارتباط برقرار کنید تا به شرایط دوست تغییر پیدا کنید. نمونه های جهش از تمرکز فردی به سوی تمرکز مشترک، عبارتند از:

چگونه با شریکتان دوست شوید

فردی: علت اینکه از عدم تمرکز مدیر ارشد بازاریابی ناراحتم این است که به آینده شرکتم اهمیت می دهم.

مشترک: علت اینکه از عدم تمرکز مدیر ارشد بازاریابی ناراحتم این است که به اثرگذاری جمعی مان بر شرکت اهمیت می دهم.

فردی: علت اینکه از مدیریت خرد مداوم رئیسم عصبانی هستم این است که ترجیح می دهم من را برای انجام کارهایم به حال خودم بگذارند.

مشترک: علت اینکه از مدیریت خرد مداوم رئیسم عصبانی هستم این است که ترجیح می دهم با مدیرم رابطه پربازدهی داشته باشم.

به گزارش دنیای اقتصاد، توجه داشته باشید که قدرت احساسات منفی شما برابر است با تمایل مثبت شما. آسیبی که می بینید، ترکیبی است از اشتیاق عمیق (یا حتی عشق) و درماندگی احتمالی. با توجه به موقعیت و رابطه ای که دارید، ممکن است به آن فرد اهمیت بیشتری بدهید یا دستاوردی که می خواهید آن فرد داشته باشد یا هر دوی اینها. واقعا می خواهید آن فرد پیروز گردد، شاد باشد، سالم باشد و احساس اعتماد به نفس داشته باشد. می خواهد قدمی رو به جلو بردارد و در پروژه ای که شما مسوولش هستید نقش ایفا نماید تا همان راهبری باشد که انتظار دارید. هر تغییری که مد نظرتان است، ببینید چطور با چیزی که آن فرد دیگر هم خواستار آن است، پیوند می خورد. با این روش می توانید به شرایط دوست و متحد نزدیک شوید.

دارا دوباره شرایط را چک می نماید. چه احساسی به بن دارد؟ استیصال و ناامیدی؛ بنابراین عمیق تر جست وجو می نماید. چه چیزی باعث استیصال او شده است؟ با وجود اینکه بن ذاتا فرد مهربانی است، اما آنقدر از تعارض گریزان است که به جای صحبت کردن رو در رو و حل مساله، عملکرد ضعیف و محیط سمی را تحمل می نماید. او با خوب نشان دادن خودش، باعث ناکامی خودش و دیگران می گردد و تیمی را راهنمایی می نماید که مسیرش رو به شکست است. دارا به خودش اجازه می دهد که همه این حس ها را تجربه کند، بدون اینکه تظاهر کند ناراحت و ناامید نیست. بعد از آن، او متوجه شد حسش فراتر از ناراحتی است. او از دست بن عصبانی است؛ و بعد از خودش پرسید: چه چیزی باعث این ناراحتی و عصبانیت من شده است؟

او متوجه شد از دست بن ناراحت و عصبانی است، چون به این موضوع اهمیت زیادی داده است. اهمیت به بن، اهمیت به پیروزیت تیمش، اهمیت به معنای این اتفاق برای مسیر شغلی او؛ و وقتی کاملا با خودش صادق بود، متوجه شد پیروزیت یا شکست این پروژه معرفی محصول، برای خود دارا و منظره های مالی او هم مهم است. انگیزه های او مثبت هستند: او برترین ها را برای بن، برای خودش و برای کل سازمان می خواهد؛ و وقتی به همه این ها فکر می نماید، در خصوص پتانسیل نرم افزاری که قرار بود زندگی افراد را ارتقا دهد، به هیجان می آید. خراب کردن این پروژه شرم آور است.

حالا نوبت شماست. فردی را در زندگی تان به یاد بیاورید که می خواهید به تغییر او یاری کنید. این فرد می تواند همکار، یا عضوی از خانواده یا یک دوست باشد. خودتان را برای مکالمه آماده کنید. تمرین بدن/ فکر، احساسات/ نیت را انجام دهید. سعی کنید نیت مثبت خودتان را شناسایی کنید. وقتی دوست خودتان شدید - یعنی بدن، فکر و احساسات خود را آماده کردید و با نیت مثبتی که باعث شده بخواهید طرف مقابل را تغییر دهید ارتباط برقرار کردید، آماده اید که دوست و متحد طرف مقابل هم باشید. حالا که دارا به نیت مثبت خودش پی برده، به جای اینکه بن را یک فرد ضعیف یا ترسو یا احمق بداند، از خودش می پرسد: نیت مثبت در پس رفتار های بن چیست؟ او می خواهد چه کاری انجام دهد؟

کاری که اینجا باید انجام دهید این است که خودتان را جای طرف مقابل بگذارید. تصور کنید خود او هستید و با نیت مثبتی که دارید، می خواهید کاری انجام دهید. مدیر ارشد بازاریابی نتایج را پیگیری نمی نماید، چون آمار ها با انتظارات همخوانی ندارند. رئیس ممکن است به مدیریت خرد روی بیاورد، چون می خواهد تیمش پیروز گردد. یا، چون فکر می نماید در حال آموزش دادن به زیردستانش است. یا، چون برای ارائه یک محصول در زمان تعیین، منظره واضحی دارد. یا ترکیبی از همه اینها.

یک دانش آموز ممکن است زندگی اجتماعی را مهم تر از کار های مدرسه بداند، چون می خواهد نزد همسالانش دوست داشتنی باشد یا نسبت به توانایی های درست خود حس خوبی ندارد و احساس بی ارزش بودن می نماید. وقتی یک نیت مثبت را در پس یک رفتار نامناسب تشخیص می دهید، می توانید موضع خود را نسبت به آن تعدیل کنید و قضاوت کردن را کنار بگذارید. حرکت از رفتار نامناسب به سوی نیت مثبت، یک تغییر بسیار ساده است. لازم نیست نسبت به تئوری های مختلف انگیزه بشر برای پاسخ دادن به سوالات، کارشناس باشید. همه آنچه باید بدانید این است که ما درجات مختلفی از مهارت و خام دستی داریم تا ما را به چیزی که احتیاج داریم برسانند. افرادی که از دست آن ها ناراحت یا عصبانی می شوید، از نظر خودشان نهایت تلاششان را نموده اند. وقتی متوجه این موضوع شوید، به صورت اتوماتیک نسبت به آن ها نرم تر می شوید. پس بدون قضاوت کردن و به عنوان یک شریک به آن ها نزدیک می شوید تا به چیزی که خواسته هر دو شماست، برسید. در این صورت چند تئوری به فکرتان می رسد: آن ها احساس ناامنی دارند، از طرف رئیسشان تحت فشار زیادی هستند، یا سعی دارند در دیگران اعتماد ایجاد نمایند.

دارا چطور به نیت مثبت بن پی برد؟ او فکر کرد: بن صرفا می خواهد با همه کنار بیاید. او خواستار تیمی است که همه در آن احساس ارزشمندی و احترام داشته باشند. او صلح را ارزش می داند و درگیری را خطرناک می داند. به همین علت است که وارد مسائل میان فردی نمی گردد. تغییر رویکرد از منتقد به متحد، جایی است که معجزه اتفاق می افتد: وقتی عصبانیت و انتقاد و سرزنش را کنار می گذارید، دیگر احساس عجز و ناتوانی نمی کنید. به عنوان یک شریک، حالا جعبه ابزار کاملا جدیدی از تکنیک های قدرتمند تغییر در اختیار دارید. دوست و متحد چه شکلی است؟ دوست یک منبع و یک شریک فکری است. به عنوان یک دوست، به شریکتان نشان می دهید که به او و توانایی اش برای مدیریت کردن مسائلی که با آن مواجهید، ایمان دارید.

نویسندگان: پیتر برگمن، هاوی ژاکوبسن

مترجم: مریم رضایی

منبع: کتاب می توانی دیگران را تغییر دهی

منبع: فرارو

به "چگونه با شریکتان دوست شوید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چگونه با شریکتان دوست شوید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید